امروز صبح یک عالمه وسیله دستم گرفتم که مثلا ظهر از سر راه برم آبادی و فردا برم دنبال کار مالیات.

وسطهای راه، دیدم موبایلم انگار نیست. اثری از علامت بلوتوثش رو برد جلوی ماشین نبود!

کشیدم کنار و نگاه کردم دیدم که بعله. کیف محترم، همراهم نیست.

فکر کردم و می کنم که بخاطر اوووووونهمه چیزی که دستم بود، از سبد دبه های خالی تا  لپ تاب، دقت نکرده ام که کیفمو بر نداشتم منتهی، الان که نشستم پشت سیستمم، می گم کاش برگشته بودم سراغش!

نود و نه درصد مطمئنم که تو خونه جا گذاشتمش منتهی،

امان از اون یک درصد که وزنش، بیش از نود و نه درصده!

خخخخخخخخخ!

بدیش اینه که موبایلمم توش مونده و قطعا امروز آبجی خانومه زنگ می زنه ببینه  ناهار برام بذاره یا نذاره و خب پیدا نمی کنه  منو و دلواپسی و مجدد،

الخ و دولخ!

کاش شماره اش رو حفظم بود !

حالا بیدار بشه خودم زودتر زنگ می زنم خونه.

چقدر بده آدم به چیزی عادت کنه! حتی اگه کیف دستی اش باشه!

تو حیاط شرکت داشتم راه می رفتم، حس می کردم وزنه تعادلم رو کولم نیست!